واگنهای داتوان بر ریل افتادند...
اما صدای چرخها، تنها صدای حرکت نبود؛صدای تپش دلهایی بود که ساختند...
با دستانی پینهبسته، چشمهایی روشن از امید و دلهایی که باور داشتند:هنوز میتوان در این خاک،ساخت، شکوفا شد، برخاست.
در داتوان ریل،ما فقط ریل نمیسازیم...ما مسیر میسازیم؛ مسیر زندگی، مسیر آینده،
برای آن کارگران نجیبی که با غرور، بر هر واگن امضایی بیصدا حک کردند.
امضایی به نام: امید