توییت قبلی من درباره #بانکمرکزی، صرفاً یک پیشنهاد فنی و توصیهی راهبردی از حقوق شهروندی خودم بود؛
اما پاسخ نابخردانه و بیادبانهی روابطعمومی بانک مرکزی, خود گواهی است بر شیوهی مدیریت کلان آن و عدم تحمل…
برای #قضاوت درباره عملکرد یک سیستم اقتصادی، نیازی به کنکاش نیست؛
دلارِ ۹۰ هزار تومانی و ناتوانی در حفظ زیرساختهای دیجیتال بانکی، ناترازی بانکها و هک سیستم بانکی ، خود بهروشنی سخن میگوید.
در تمام سالهای فعالیتم:
نه وامی از بانک گرفتهام،که ابر بدهکار شوم
نه بدهی مالیاتی یا بیمهای داشتهام،
و پرداخت حقوق، بیمه و مالیات پرسنل، همواره منظم و کامل پرداخت شده است.
اما دربارهی پروندهی قضاییام، حقیقت بسیار ساده است:
شش ماه پیش از سررسید تفاهمنامه، و تنها با تغییر دولت، بازداشت شدم.
اتهام؟
پولی که بهدلیل تحریمها مسدود شده بود و خارج از کنترل من قرار داشت.
اگر چنین چیزی گناه است،
آیا آقای #فرزین نباید سهبار مجازات شود؟
در دورهی مدیریت ایشان:
دهها جاسوس مبادله شدند تا پول ایشان در کره آزاد شود .
یک میلیارد دلار خسارت از محل تبدیل ارز به کشور وارد شد،
و شش میلیارد دلار به قطر منتقل و ایشان قبولی داد و سپس مسدود شد؛
معادل سه برابر رقمی که در پروندهی من مطرح بود است.
تفاوت در یک چیز بود: تعریف و رابطه.
من نه مافیایی داشتم، نه حمایت سیاسی.
تسلیم سیستم قضایی شدم و سالها در انفرادی ماندم و از جیبم خسارت دادم.
اما امروز؟
دلار ۹۰ هزار تومانی،
بانکهای هکشده،
و میلیاردها دلار مسدودی،
نابودی کسب و کار مردم با تعریف اشتباه
ظاهراً «اشکالی ندارد».
تمام شرکتهای زیرمجموعهی هلدینگ داتوان، ثبتشده، قانونی و شفافاند.
آنچه نگرانکننده است، نه من،
بلکه سکوت در برابر مدیریت بحرانزدهی اقتصادی امروز است.