1 دقیقه خواندن
08 Jul
08Jul

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «ابتدا تغییر حکومت، اکنون تجزیه ایران» نوشته الدر مامدوف (Eldar Mamedov) در سایت کوئینسی (Responsible Statecraft)، به بررسی طرح‌هایی می‌پردازد که گروه‌های نئوکان آمریکایی و برخی محافل اروپایی و اسرائیلی برای تقسیم ایران دنبال می‌کنند. این یادداشت پیامدهای سیاسی، امنیتی و انسانی این سیاست‌ها را تحلیل می‌کند. در ادامه، بهره سخن این یادداشت را می‌خوانید.

سیاست خارجی واشنگتن در سال‌های اخیر تمایل خطرناکی به تجزیه کشورهایی که آن‌ها را دشمن می‌داند، نشان داده است. اندیشکده‌های نئوکان (محافظه‌کاران جدید در سیاست خارجی آمریکا) مانند بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها و گروه‌هایی در پارلمان اروپا به‌صراحت طرح‌هایی برای تجزیه ایران به بخش‌های قومی مختلف را مطرح کرده‌اند که می‌تواند ثبات منطقه غرب آسیا را به‌طور جدی به مخاطره اندازد، بحران‌های انسانی گسترده‌ای ایجاد کند و واکنش شدید ایرانیان و متحدان آمریکا را به دنبال داشته باشد.
در جریان تنش‌های اخیر میان اسرائیل و ایران، یکی از چهره‌های برجسته بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، برندا شفر، با تأکید بر تنوع قومی ایران، از تفکیک این کشور حمایت کرده و به‌ویژه به جدایی آذربایجان ایران پرداخته است. شفر، که روابط نزدیکی با شرکت نفتی دولتی آذربایجان (SOCAR) دارد، بارها از طرح تجزیه ایران به شکل مشابه فروپاشی یوگسلاوی دفاع کرده است. همچنین، روزنامه جروزالم‌پست با استقبال از حملات اسرائیل، خواستار تشکیل ائتلافی در غرب آسیا برای تقسیم ایران و حمایت از اقلیت‌های سنی، کُرد و بلوچ شده است. این رسانه حتی از جدایی مناطق آذربایجانی شمال‌غرب ایران با عنوان «آذربایجان جنوبی» حمایت می‌کند.
از سوی دیگر، یکی از سخنگویان امور خارجی گروهی میانه‌رو در پارلمان اروپا نشست‌هایی درباره «آینده ایران» برگزار کرده که تنها دو سخنران ایرانی حاضر در آن، نمایندگان قومیت‌های جدایی‌طلب از آذربایجان و اهواز بوده‌اند. پس از قطع یک‌طرفه روابط رسمی پارلمان اروپا با ایران در سال ۲۰۲۲، این نهاد به محلی برای تجمع گروه‌های مخالف نظام ایران تبدیل شده است؛ گروه‌هایی که شامل سلطنت‌طلبان، مجاهدین خلق و جدایی‌طلبان قومی می‌شوند.
اما ایران کشوری یکپارچه و قدرتمند است که بیش از ۹۰ میلیون جمعیت دارد و هویت تاریخی و فرهنگی عمیقی دارد. اگرچه تنوع قومی در ایران زیاد است و شامل آذری‌ها، کردها، بلوچ‌ها و عرب‌ها می‌شود، اما وحدت ملی ایرانیان بسیار قوی است. به گفته برخی محققان، سیاست در ایران حول مفهوم ایران به‌عنوان مردمی با تاریخ مستمر و بدون انقطاع شکل می‌گیرد و ملی‌گرایی عرصه‌ای برای رقابت گروه‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف سیاسی است.
فشارهای خارجی از جمله تحریم‌ها، عملیات پنهان و جنگ‌های طولانی، در واقع موجب تقویت انسجام ملی ایران شده است. تصور اینکه تحریک احساسات جدایی‌طلبانه می‌تواند ایران را از هم بپاشد، خطایی بزرگ و خطرناک است که تجربه عراق و سوریه نشان داده است چنین سیاست‌هایی باعث آشوب و هرج‌ومرج می‌شود.
طرفداران تجزیه ایران به‌ویژه برندا شفر حتی از حملات هوایی اسرائیل به تبریز، مرکز فرهنگی و اقتصادی آذربایجان ایران، استقبال کرده‌اند. این دیدگاه نه‌تنها غیراخلاقی بلکه ناشی از عدم درک واقعیات داخلی ایران است. حملات اخیر اسرائیل باعث ایجاد همبستگی ملی بیش‌تر در ایران شد، زیرا مردم آذربایجان ایران به شدت در ساختار ملی ادغام شده‌اند؛ به‌طوری که بالاترین مقام‌های کشور از جمله رهبری و رئیس‌جمهور آن، مسعود پزشکیان، از قومیت آذری هستند.
تبریز، به‌عنوان یکی از شهرهای کلیدی ایران با جمعیت عمدتاً آذری، نمادی از وحدت ملی و تاریخ ایران است. موزه آذربایجان این شهر، آثار تمدن چند هزار ساله ایران را به نمایش می‌گذارد و خانه مشروطه محل تاریخی انقلاب مشروطه ایران است که نقطه عطفی در شکل‌گیری ملی‌گرایی و نیروهای دموکراتیک ایران به شمار می‌آید.
اغلب فعالان آذری در ایران خواستار حقوق فرهنگی و اجتماعی هستند و نه استقلال سیاسی؛ بنابراین، هیچ شواهدی مبنی بر حمایت گسترده از جدایی در میان این جمعیت وجود ندارد.
اگرچه نارضایتی‌هایی در میان کردها و بلوچ‌ها، به‌ویژه در مناطق بلوچ که محروم‌تر و عمدتاً سنی‌مذهب هستند، وجود دارد، اما هیچ مدرک قابل اتکایی از حمایت مردمی برای تجزیه این مناطق دیده نمی‌شود. از سوی دیگر، تلاش برای سوءاستفاده از این نارضایتی‌ها می‌تواند آمریکا را با متحدانش در منطقه دچار تنش کند.
ترکیه به عنوان متحد مهم ناتو، هرگونه حمایت آمریکا از جدایی‌طلبی کُردها در ایران را نخواهد پذیرفت، زیرا خود با مسئله حزب کارگران کردستان دست به گریبان است. شاخه ایرانی این گروه، حزب حیات آزاد کردستان، از حملات اسرائیل به ایران استقبال کرده است.
پاکستان نیز که خود با شورش بلوچ‌ها مواجه است، هرگونه مداخله غربی در بلوچستان ایران را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود می‌داند. چنین سیاست‌هایی موجب تنش میان آمریکا و این متحدان حیاتی خواهد شد و نوعی سوءمدیریت در سیاست خارجی آمریکا محسوب می‌شود.
روسیه و چین همواره هشدار داده‌اند که آمریکا به دنبال تجزیه دشمنانش است؛ این سیاست می‌تواند به تشدید سرکوب اقلیت‌ها در این کشورها و تقویت جبهه ضدغربی منجر شود.
هند که یکی از شرکای مهم آمریکا به شمار می‌رود نیز این رویکرد را رد می‌کند، زیرا چنین سیاست‌هایی به پروژه‌های استراتژیک تجاری و لجستیکی‌اش مانند توسعه بندر چابهار در ایران آسیب می‌زند. بندری که هند را به افغانستان و آسیای مرکزی متصل می‌کند و به پاکستان وابسته نیست.
تجزیه ایران تأثیرات جدی در اروپا نیز خواهد داشت. یک ایران ناپایدار می‌تواند بحران مهاجرتی گسترده‌تر از بحران پناهجویان سوریه در سال ۲۰۱۵ ایجاد کند و بستری مناسب برای رشد گروه‌های تروریستی مانند داعش فراهم آورد. فعالیت شاخه خراسان داعش در ایران، از جمله بمب‌گذاری‌های انتحاری سال گذشته در کرمان، نمونه‌ای از این تهدیدها است.
علاوه بر این، بسته‌شدن تنگه هرمز به‌دلیل بی‌ثباتی می‌تواند شوک‌های شدید انرژی به اروپا وارد کند و مشکلات جدی اقتصادی ایجاد کند.
این سیاست تجزیه ایران که از سوی محافظه‌کاران تندرو آمریکایی و هم‌پیمانان اروپایی و اسرائیلی آن‌ها حمایت می‌شود، اقدامی بسیار پرخطر است که می‌تواند به هرج‌ومرج گسترده‌ای منجر شود و پیامدهای آن فراتر از مرزهای ایران گسترش یابد.
در مقابل، غرب باید به جای توهمات تجزیه‌طلبانه، به تعامل عملی و واقع‌بینانه با ایران بپردازد تا از گرفتارشدن در جنگی طولانی‌مدت و هزینه‌زا جلوگیری کند.

منبع

نظرات
* ایمیل در وب سایت منتشر نخواهد شد.