روزنامه قدس در شماره 10682 چنین نوشت:
شبکه انبیسی آمریکا در گزارشی مدعی شده استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا در روزهای آینده با مسئولان ایرانی که احتمالاً منظورش سیدعباس عراقچی است در خصوص امکان دستیابی به توافقی برای توقف غنیسازی اورانیوم در مقابل کاهش تحریمها دیدار و مذاکره خواهد کرد.
این ادعا و عجله آمریکاییها برای از سرگیری مذاکرات پس از تجاوز نظامی به تمامیت سرزمینی و حمله به تأسیسات هستهای ایران در حالی است که مقامات در تهران اگرچه پیشتر گفته و تأکید کردهاند درهای دیپلماسی را نخواهند بست، اما هیچ پاسخ و واکنشی هم به این مطالبه آمریکاییها نشان نداده و بارها اعلام کردهاند حمله نظامی اسرائیل و آمریکا میز دیپلماسی را نابود کرده است.
عمیقتر شدن دره بیاعتمادی ایران به آمریکا
با این اوصاف به نظر میرسد آغاز دوباره مذاکرات و مواجهه رودرروی دیپلماتهای دو کشور پس از این حوادث به دلیل عمیقتر شدن دره بیاعتمادی ایران به آمریکا دشوارتر از آن باشد که در یکی دو هفته شکل بگیرد زیرا جمهوری اسلامی ایران مدت زمان بسیار بیشتری برای ارزیابی خسارتهای وارد شده، امکانات و تجهیزات باقیمانده به عنوان برگهای چانهزنی خود روی میز، گرفتن تضمینهای قوی برای خیانت نکردن دوباره آمریکاییها حین مذاکره و اطمینان از انعطافپذیری طرف مقابل دارد. آمریکاییها گمان میکنند با هدف قرار دادن و تخریب تأسیسات هستهای ایران اکنون دست برتر را در مذاکره خواهند داشت. هدف آمریکا اکنون ارزیابی واکنش ایران به درخواست مذاکره از طریق خبرسازیهای رسانهای و در نهایت در میز مذاکره مطالبه ذخایر اورانیوم ایران و تحمیل گزینه غنیسازی صفر است، موضوعی که تهران با قدرت آن را غیر قابل طرح و پذیرش میداند.
از سوی دیگر احیای روند مذاکرات هستهای در شرایطی که هنوز آتشبس شکننده و بیپشتوانه و به تعبیری یک آتشبس توییتری برقرار بوده کاری بس دشوار و غیرمنطقی است. آتشبس موجود را یکی از عجیبترین و غیرمعقولترین وضعیتها باید قلمداد کرد که مدل خاص دیپلماسی و روش دونالد ترامپ در سیاست خارجی او است. تجربه سالهای اخیر نشان داده هیچ یک از وعدههای مقامات آمریکایی به ویژه ترامپ قابل اعتماد نیست. از نگاه مقامات ایران این پیشنهاد نه یک گام به سوی صلح، بلکه تاکتیکی جدید برای فریب جامعه جهانی و ایجاد اختلال در اراده ملت ایران توسط کسی است که در یک روز بارها موضع خودش را تغییر میدهد.
ترامپ همان کسی است که با خروج یکجانبه از برجام، بزرگترین خیانت به تعهدات بینالمللی را مرتکب شد. حالا چگونه میتوان به کسی که بارها پیمانشکنی کرده، اعتماد کرد؟ حمله اخیر به تأسیسات هستهای ایران، یک جنایت جنگی آشکار بود و حالا مذاکره ایران و آمریکا نه مذاکره دو کشور دارای مناقشه سیاسی که مذاکره دو کشور در حال جنگ است.
نقش مکمل تروئیکای اروپایی
با وجود ضربات سنگین دشمن صهیونیستی و آمریکا به برنامه هستهای ایران، اما آنچه دشمن را ناامید کرد و میتواند نقطه قوت مذاکرهکنندگان ایرانی باشد، واکنش سریع و هوشمندانه ایران بود که نه تنها ملت ایران را پراکنده نکرد، بلکه بر عزم ملی برای تقویت توان دفاعی و هستهای صلحآمیز افزود. ترامپ حالا ادعا میکند حاضر به مذاکره است، اما شروط او چیزی جز تسلیم کامل ایران نیست. او میخواهد ایران برنامه موشکی و به تعبیر آنها ارتباطاتش با نیروهای منطقهای خود را تعطیل کند، در حالی که هم اکنون در حال ارسال سلاح و بازیابی توان دفاعی و تهاجمی رژیم صهیونیستی است.
در تحلیل تحولات اخیر و فشار آمریکا برای از سرگیری مذاکره، نمیتوان از نقش تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس) به عنوان بازیگران جانبی این مناقشه که مکانیسم ماشه را زیر انگشت خود دارند، چشمپوشی کرد. این کشورها اگرچه در عمل همواره از آمریکا پیروی کردهاند و در عین حال که ادبیات تهدیدآمیز را افزایش دادهاند به عنوان نمونه وزیر خارجه فرانسه همین دیروز تهدید به اسنپبک و بازگرداندن تحریمها کرد، اما از شعلهور شدن جنگ گسترده در منطقه و گسترش طولانیمدت بیثباتی، ضرر میبینند. بنابراین ممکن است با ارائه طرحهای جدید تلاش کنند ایران را به بازگشت به مذاکرات ترغیب کنند.از سوی دیگر، خطر حمله دوباره آمریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات حیاتی ایران وجود دارد. در چنین شرایطی کشورهای منطقه مانند عربستان، عراق، قطر، عمان و حتی ترکیه و قدرتهای فرامنطقهای مانند چین و روسیه ممکن است با فشار به دو طرف و میانجیگری برای کاهش تنش تلاش کنند. با این حال، هر گونه میانجیگری منوط به تغییر موازنه قدرت در منطقه است. اگر ایران بتواند با اقدامهای نظامی و دیپلماتیک، هزینههای حمله به خود را افزایش دهد، فشارهای بینالمللی برای مذاکره جدیتر خواهد شد. در غیر این صورت، آمریکا ممکن است وادار به انعطاف شود.
راهبرد ایران؛ مقاومت هوشمندانه و دیپلماسی تهاجمی
در برابر این شرایط، جمهوری اسلامی باید راهبرد خود را بر سه محور استوار کند: نخست افزایش قدرت بازدارندگی از طریق توسعه سامانههای دفاعی و تهاجمی برای مقابله با هر تهدیدی، تقویت همکاریهای راهبردی با متحدان خود در محور مقاومت، به کارگیری همه ظرفیتهای نهادهای بینالمللی و معاهدات منطقهای برای ایجاد فشار و مخالفت با تجاوز نظامی غیرقانونی به کشور؛ دوم اعمال دیپلماسی تهاجمی از طریق مستندسازی و افشای جنایتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در مجامع بینالمللی، تقویت اتحاد با کشورهای مستقل مانند روسیه و چین برای شکستن محاصره اقتصادی و سوم تمرکز بر اقتصاد مقاومتی، خنثیسازی تحریمها با شتابزدگی به سمت خودکفایی در فناوریهای حساس و کاهش وابستگی به نفت و توسعه تجارت غیردلاری.
در این شرایط میتوان این پرسش را مطرح کرد که اکنون مذاکره با آمریکاییها ممکن است؟ آن طور که سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه چند روز پیش تأکید کرد: اگر آمریکاییها خواهان دیپلماسی و توافق هستند باید ادبیات تهدیدآمیز و توهینآمیز علیه ایران به ویژه رهبر معظم انقلاب را کنار بگذارند. تا زمانی که ترامپ و همپیمانانش در حال تهدید تمامیت سرزمینی و حاکمیت ملی و به دنبال تسلیم ایران هستند، هر گونه مذاکرهای بیفایده است. آتشبس توییتری ترامپ و پیشنهاد مذاکره فقط یک نمایش است.